جدول جو
جدول جو

معنی بی فضل - جستجوی لغت در جدول جو

بی فضل
(فَ)
مرکّب از: بی + فضل، آنکه فضیلت و علم ندارد:
بی فضل کمتری تو ز گنجشکی
ور از نژاد جعفر طیاری.
ناصرخسرو.
رجوع به فضل شود، مجازاً، بی اعتبار که گفتار او را اعتماد نشاید. (ناظم الاطباء)، که کردار به گفتار بکار ندارد:
خداوندا جهاندارا ز خانان دوستی ناید
که بی رسمند و بی قولند و بدعهدند وبی پیمان.
فرخی (دیوان ص 256)،
اراقیت گفت ای عم او بدعهد و بی وفا و بی قول است. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی) ، بی حقیقت، غدار. نمک بحرام. خائن. (ناظم الاطباء)، رجوع به قول شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خال
تصویر بی خال
(دخترانه)
بی نشان (نگارش کردی: بخا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
بی رمق، سست، ناتوان، آنکه حال خوشی ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی فکر
تصویر بی فکر
بی اندیشه، کسی که به عاقبت کاری نیندیشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی عقل
تصویر بی عقل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، خام ریش، بدخرد، تاریک مغز، کانا، تپنکوز، نابخرد، دنگ، خرطبع، سبک رای، ریش کاو، لاده، کردنگ، دبنگ، غمر، کهسله، کاغه، کم عقل، غتفره، دنگل، خل، شیشه گردن، چل، گول، گردنگل، انوک، فغاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
تهی دست، تنگدست، آنکه پول ندارد، بدون گرفتن پول، مفت
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
حالت و کیفیت بی فضل
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی مثل
تصویر بی مثل
یگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عقل
تصویر بی عقل
بی خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو فضل
تصویر ذو فضل
صاحب فضل و احسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی اصل
تصویر بی اصل
بی ریشه بی بن ابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
بدون پول بی وجه مجانی، بیچیز تهیدست فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بدل
تصویر بی بدل
بی همتا یگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی رضا
تصویر بی رضا
ناخرسند
فرهنگ لغت هوشیار
بد پوی بد کنش گلنده (به زن بد فعل گویند برهان) بد عمل بد کردار بد فعل، گزند رسان موذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
بتکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با فضل
تصویر با فضل
برتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی فکر
تصویر بی فکر
بی اندیشه، لا ابالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی محل
تصویر بی محل
((مَ حَ))
بی ارزش، بی اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی اصل
تصویر بی اصل
بی ریشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
سست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
Listless, Zonked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
Thriftless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
Disinclined, Jaded, Reluctantly, Unwilling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
Shapeless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی فکر
تصویر بی فکر
Harebrained, Mindless, Oafish, Thoughtless, Unthinking
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
Uncomprehending
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
апатичный , измотанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
расточительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
несклонный , усталый , неохотно , нежелающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی فکر
تصویر بی فکر
глупый , бессмысленный , неуклюжий , невнимательный , безрассудный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی فهم
تصویر بی فهم
непонимающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شکل
تصویر بی شکل
бесформенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
unwillig, erschöpft, widerwillig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
lustlos, erschöpft
دیکشنری فارسی به آلمانی